سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایان من

نوشته هایی بی مخاطب...

خیلی خوشحال بودم خیلی...
او حالا کنارم بود و با من حرف می زد در حالی که دستانم را در دستانش می فشرد و این برای من از هر چیزی لذت بخش تر بود.
در نگاه معصومش غرق شده بودم و فقط به لحن صدای دلنشینش گوش می سپردم
تا اینکه لحظه ی خداحافظی فرا رسید، همان لحظه ای که قلبم را سخت می فشرد
قبل از آن که دستانم از دستانش جدا شود در نگاهش چشم دوختم و گفتم :"کی برمی گردی پیشم؟"
گفت: هر وقت که دلم برات تنگ بشه و محجوبانه نگاهش را به من دوخت.
من با گونه هایی آتش گرفته و چشمانی که هوای باران داشت به سختی نگاهم را از نگاهش رها ساختم
در راه سعی می کردم از ریزش اشک هایم بر روی گونه ام بکاهم و به این فکر کنم که فردا حتما همدیگر را خواهیم دید و با این خیال غرق شادی شدم.
فردا منتظرش ماندم با دلی توام از هیجان . ثانیه ها، دقیقه ها، ساعت ها از پی هم سپری می شدند.
دونه های برف نم نم می بارید و موهایم را خیس می کرد اون گوشه ی نیمکت که جای خالی او حس می شد با دونه های برف سفید سفید شده بود. فردای بعد هم منتظرش ماندم فردا و فرداهای دگر
ولی او نیامد!
من فکر می کردم دل او هم به کوچکی دل من است و با ثانیه ای دور شدن خودش را به آن حصار نرم می کوبد، نفس نفس می زند برای رسیدن اما دل او...
فرداها گذشت . فرداهایی که بوی انتظار می دهند و حال با آن که گوشه های جسدم را
موریانه های ریز و درشت قورت می دهند دلتنگش هستم
ولی نمی دانم چرا او هنوز دلتنگ من نشده؟!!!
***************
آرام آرام با خودم فکر می کنم ، او کیست؟
او کیست؟ کیست که من هر روز هنگامی که چشمانم را باز می کنم ، آوای کلماتش در ذهنم نقش می بندد؟
کیست که چشمه سار وجودم را آهسته به سوی خود می خواند در حالی که از من دور می شود؟
او کیست که هر گاه با بهانه های کوچک در خیالم نقش می بندد، دردی جانکاه در سینه ام حس می کنم و بعد قطره ی اشکی از گوشه ی چشمانم فرو می چکد و من باز زمزمه می کنم :" دوستت دارم "
او کیست که برق شیطنت نگاهش دلم را می لرزاند و می خواهد اعتراف کنم که نبودنش برای من به اندازه ی شکفتن دشت پروانه ها سخت است، کاری که هرگز خود نخواهد کرد!
او کیست که مجنون بودنم را از پس چشمانم در می یابد
و باز بی تفاوت به من و غرورم؛ گام هایش را سخت تر بر سرزمین قلبم می کوبد
او کیست؟!!!



+ نوشته شده در دوشنبه 90/3/2ساعت 12:45 عصر توسط سوته دلان نظر

::