وبلاگ :
پايان من
يادداشت :
نيــــــــــــــــــــــــــــــــــا
نظرات :
3
خصوصي ،
21
عمومي
پارسي يار
: 3 علاقه ، 13 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سوسن
سلام. قول دادم نوشته هاتو با دقت بخونم پس بايد سر فرصت مي خوندم که احساسمو راجع بهش مي نوشتم. بر خلاف شما معتقدم بهار بايد بياد، چون خدا به هر کس به اندازه ي وسعت فهم دنياش شادي مي بخشه، مهم نيست اون شادي با يه توپ پلاستيکي کوچيک به دست مياد يا با هديه ي گرون قيمت، مهم شادي دل آدماس که من مطمئنم خدا هيچ دلي رو ازش بي نصيب نميذاره، نميدونم دقت کردي يا نه؟ اگه يه کم با دقت چهره ي شهر رو اين روزا نگاه کرده باشي حتما مي بيني خدا به همون اندازه که به پاساژاي گرون قيمت روزي ميده، جنساي دستفروش کنار خيابون رو بي نصيب نميذاره، مي بيني هميشه کسي هست که ما آدمها رو بيشتر از اون احساس نوع دوستانه اي که گاهي راجع به هم داريم، مي بينه، مي فهمه و دوست داره، بهار چهره ي غمگيني نداره،به همه ي خونه ها سرک مي کشه، شايد بهار بيشتر با صاحب دستاي پينه بسته ي سوپور محله آشنا باشه تا اون مرفهي که تمام دغدغه ش جلوه گري متفاوت نسب به هم طبقه ي خودشه، باور کن شعار نيست شايد دل صاحب توپ پلاستيکي خيلي شادتر از بچه هاي مرفه باشه. مشکل اينجاست که ما شاديها رو ظاهري تعريف مي کنيم و با نداشتنها ختم به غم مي کنيم.بايد از اون مهربون خواست قدرتي بهمون بده که ما شاديبخش دلي باشيم که غمگينه، نه اينکه شاديها رو طلب نکنيم به اميد اينکه غمي به دلها نشينه، بهار مياد و حتما خدا به دلهامون شادي مي بخشه.
پاسخ
سلام... من همنيشه شرمنده لطف شما ميشم...