ابـــــــــــد
خمار ظهر تابستان
و سکوتی که می درد پوستم را
بخار خاکستریت ماسیده بر پرده های سبز
خواب های تک نفره
جدا، جدا، جدا
تخت ...
و گردنم خزنده از پس در
تکیه داده بر بویت
بر بالش عصری که تلخ ماند تا به ابد.
Desig By : avazak.ir |