همبازی
هربار پنهان می شوم
همبازی ام بزرگ می شود
و یادش می رود قرار بود
کسی را پیدا کند ...
آن وقت
پای درد را وسط می کشم
دردهای من آنقدر بزرگند
که پشت هیچ پرده ای پنهان نمی شوند ...
و چشم هایم را
می گذارم و گریه می کنم
این روزها
با هر دوست تازه تنهایی ام را دوباره پیدا می کنم
و هر دستی به شانه ام می خورد شماره ای است
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد ...