بوق ممتد
به همین سادگی،
به سادگی بارانی که می بارد
و سیگاری که خاطره های زیادی را با خودش دود می کند،
به سادگی این که بنشینی توی تاکسی ...
سرت را به شیشه تکیه دهی
و رو به راننده بگویی جایی برای رفتن نداری،
شوقی برای رسیدن نداری،
فکری توی سرت نیست
و کسی نیست که ساعتش را به وقت رسیدنت
تنظیم کرده باشد ..
به همین سادگی می توانی در ذهن
خودت مرده باشی ..